آچمَـــــــز

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام +همه هست و هیچ نیست جز او .. tan-dis = تندیس : هست نشان دادن ِ آنچه را که نیست گویند ..

به شیرینی ِ یک خواب *:)

مثلا زنگ بزند و بگوید : من دارم میام دنبالت ، آماده شو بریم یه دوری بزنیم 

تو خوشحالیت را با یک لبخند گشاد نشان بدهی ،

سرخی گونه هایت را بیندازی تقصیر رژگونه ی لعنتی ،

شال صورتیت را روی سرت بیندازی و کتانی هایت رابپوشی و منتظرش شوی.

حین انتظار هی برای خودت رویا ببافی و رویا ببافی ...

وقتی آمد بگوید : دلم برات خیلی تنگ شده بود دیوونه ...!

تو هم مثلا از کلمه ی "دیوونه" ناراحت شده ای اما ته دلت قند آب کنی.

وقتی کنار شلوغی خیابان قدم میزنید ، بیخیال زمان و گذرش بشوی

و لحظه ها را به نام خاطره در ذهنت ضبط کنی، تا زمان دلتنگی کام تلخت راشیرین کند.

نمیدانم آدمها " آرامش" را چگونه معنا میکنند.

ولی قطعا برای من "آرامش" هر لحظه ی شیرین معنا میدهد.

هر خواب ِ خوب و هر لبخند ...

+ پــآورقی نوشت : اولین باره که دارم تو این سبک مینویسم خواب هایم را *:)

 

+ هویجوری جآت نوشت : پیش چشم همه از خویش یلی ساختم

پیش چشمان تو اما سپر انداختم

+ نوشته شده در برچسب:سنجاق شده به : درگوشی ِ یوآشکی نوشت , ساعت توسط انگوشت ِ مَن |